در بسیاری از خانواده ها نقش پدر در تربیت فرزندان در پی تاکید بر نقش مادر در تربیت فرزندان نادیده و کمرنگ انگاشته می شود. در چنین خانواده هایی پدر تنها مسئول تامین مخارج خانواده می باشد. هر چه این دیدگاه در خانواده ای قوی تر باشد روابط بین پدر با فرزندان از صمیمت کمتری برخوردار بوده و شاهد یک شکاف میان آن ها خواهیم بود. در این وضعیت هر چقدر هم که مادر در تربیت فرزندان تلاش خود را بکند بخش مربوط به پدر را نمی تواند پر کند. طبق تحقیقات پدران در ایجاد اعتماد به نفس، شناخت احساسات، یادگیری سالم و مقابله با استرس کودکان نقش اساسی ایفا میکنند و در صورت سهل انگاری در امر تربیت؛ کودکان دچار نوعی از ناامنی، عصبانیت و دیگر مشکلات می شوند.
*رشد احساسات
بودن پدر در کنار فرزندان بر شخصیت آن ها تاثیر می گذارد. بچه ها به صورت آگاهانه و ناآگاهانه ویژگی های زیادی را از پدر به ارث می برند. به راحتی می توانید مشاهده کنید فرزندان افرادی که اجتماعی هستند بیشتر به اجتماعی بودن سوق پیدا می کنند. نوع رفتار و نحوه صحبت شما با فرزندانتان موجب می شود تا احساسات او تحریک شده و رشد بیابد.
*پیشرفت تحصیلی و شناخت استعدادها
زمانی که فرزندتان در کنار شما زمان مناسبی را گذرانده باشد، آمادگی بهتری در زمینه های تحصیلی پیدا می کند. او برای صحبت کردن و جلب رضایت شما اهمیت قائل می شود و در نتیجه سعی می کند موفقیت های بیشتری را کسب کند. همچنین در این راستا بیشتر سعی می کند تا توانایی های خود را کشف کند. معمولا اگر شما به عنوان پدر او تحصیلات یا مهارت های سخن وری فردی بالایی داشته باشید، او رشد بیشتری پیدا خواهد کرد.
*ارتباط گیری مناسب و کاهش پرخاشگری
شما به عنوان پدر خانواده یکی از مهم ترین الگوهایی هستید که کودک به آن نگاه می کند و بر آن اساس رفتار می کند. وقتی که شما با همسرتان رابطه و ارتباط گیری مناسبی داشته باشید، کودک می تواند ارتباط سالم را بشناسد و در آینده با دیگران ارتباط سالم برقرار کند. وقتی شما و همسرتان حتی در زمان دعوا همچنان احترام یکدیگر را نگه دارید، کودک تان می آموزد که احترام شما را حفظ کند و کمتر به پرخاشگری و رفتارهای تکانشی رو بیاورد.
نقش غیبت پدر در تربیت فرزندان
غیبت پدر
اگر پدر به هر دلیلی در تربیت فرزند دخالت نکند و نقش خود را ایفا ننماید یا حتی کودک احساسات او را نپذیرد؛ در زندگی کودک تاثیرات خطرناک بلند مدتی مشاهده خواهد شد. البته نبود هر کدام از والدین آسیب زننده است، خصوصا اگر فوت شده باشد. در چنین شرایطی حتما از مشاوران و روانشناسان کمک بگیرید.
_ناامنی و پرخاشگری
نوعی حس در کودکانی که پدرشان حضور موثر نداشته، مشاهده می شود که به عنوان پذیرفته نشده، اضافی بودن یا ناامنی قابل احساس است. این افراد خشونت زیاد و عصبانیت زیادی دارند که گاه آنها را بروز می دهند و به شخصیت های ضد اجتماعی یا پرخاشگر معروف می شوند یا آن ها را فرو می خورند و به خود صدمه می زنند.
_بی اعتمادی در ارتباط
مشکل دیگری که چنین کودکانی را تهدید می کند، مشکلات عدیده در ارتباط گیری و برقراری ارتباط با دیگران است. این افراد به سختی می توانند اطرافیان را باور کنند.
فرزندان امید به آینده و مثبت اندیشی را از پدر میآموزند، چرا که اگر پدری منفیاندیش باشد، فرزندان هم همین الگو را میگیرند و به همه افراد جامعه بدبین میشوند. این در صورتی است که برخی از پدران تصور میکنند که روشنفکرند و مدام از دیگران، مسائل پیرامون خود و حتی مسائل اجتماعی انتقاد میکنند و در نتیجه، چون پسر پدر را الگوی حقیقی و کامل خود میداند، امید به زندگی و جامعه را از دست میدهد و انگیزهای برای زندگی خوب نخواهدداشت. پس امید به آینده حاصل، تصویری مثبت از پدر است.
به طور کلی، باید پدران در نقش خود قاطع و نظمدهنده و در ضمن، همدل و همراه فرزندان باشند و مادر را تأیید کنند. فقط در این صورت است که کودک هیچ فاصلهای بین خود و او نمیبیند و تصور نمیکند که بخواهد در قبال پدر نافرمانی کند. در نتیجه، الگوی درستی از پدر خواهد داشت و در آن واحد او را دوست دارد.
بعضی از محققان پس از فروید، بر نقش پدر در کنار مادر یا از طریق مادر در سالهای اولیه تأکید کردهاند. از نظر آنان، علاوه بر این نقش عمومی، یعنی حمایت مادر، نقش خاص پدر این است که پایههای اساسی توجه به واقعیت را در شخصیت کودک فراهم آورد؛ زیرا کودک هر وقت از مادر جدا میماند، احساس اضطراب شدید میکند و پدر این اضطراب شدید را کاهش میدهد. از این لحاظ، آسیبهای روانی پدر یا فقدان او ممکن است در شکلگیری شخصیت فرزندان تأثیری بسیار جدی داشته باشد.
پدرها باید به این مهم توجه داشته باشند که زندگی خانوادگی فقط برآورده کردن نیازهای مادی خانواده نیست، بلکه حضور هر روز و برآورده ساختن نیازهای عاطفی و جسمانی به طور همزمان در تربیت فرزند نقش بسزایی دارد. درحالیکه کودکان بزرگ میشوند و در فعالیتهای بیشتری در خارج از خانه شرکت میکنند، شاید برای پدرها دشوار شود که فرصتی را بیابند تا با فرزندانشان تنها باشند، به پدران توصیه میشود به گونهای برنامهریزی کنند که بتوانند با فرزند خود اوقاتی را به تنهایی بگذرانند. شاید این فرصت هفتهای یکبار دست بدهد، یا همان مدت زمانی باشد که شما فرزندتان را با خود به کلاس میبرید. به هر حال گفتگویی دونفره با فرزند در هر سنی بسیار با ارزش است.
تعادل میان زندگی شغلی و زندگی خانوادگی : مردان چنین تربیت شدهاند که باور کنند سختکوشی و ساعتهای طولانی کارکردن نشانه تعهد به خانواده است، اما اکنون مردان باید بدانندکه اگر تغییر نکنند، باید خطر دور افتادن از همسر و فرزندان را یعنی همان افرادی که به خاطرشان کار معنا پیدا میکند را بپذیرند و گاهی لازم میشود که آنان دستاوردهای مالی و شغلی خود را فدا کنند تا به تعادل بهتری بین کار و زندگی خانوادگی برسند.